بررسی Insidious: The Red Door: ترسناکترین مورد قابل استفاده
موذیانه: در قرمز جوراب های شما را از بین نمی برد، اما باعث می شود چند بار روی صندلی خود بپرید. قسمت پنجم از مجموعه Insidious و دنباله مستقیم Insidious: Chapter 2 محصول ۲۰۱۳، فیلم جدید از سطح بالای دسترسی خود بهره می برد. هر چقدر هم که ممکن است بیمعنا باشد، صحنه آغازین
موذیانه: در قرمز جوراب های شما را از بین نمی برد، اما باعث می شود چند بار روی صندلی خود بپرید. قسمت پنجم از مجموعه Insidious و دنباله مستقیم Insidious: Chapter 2 محصول ۲۰۱۳، فیلم جدید از سطح بالای دسترسی خود بهره می برد. هر چقدر هم که ممکن است بیمعنا باشد، صحنه آغازین فیلم این اطمینان را میدهد که بینندگان آن نیازی به آشنایی زیادی با قسمتهای قبلی فرنچایز آن ندارند تا داستان آن را دنبال کنند. در عصری که احساس میشود تقریباً هر فیلم پرفروشی با مجموعه تکالیف خود همراه است، این یک موهبت غیرمنتظره است.
با این حال، فیلم Insidious: The Red Door به همان اندازه که با هدفش مستقیم است، به شدت از فیلمنامه ضعیف اسکات تیمز رنج می برد، که تلاش می کند هر بعدی را به داستان و شخصیت های فیلم بیاورد. از نظر بصری، کارگردانی از پاتریک ویلسون، رهبر فرنچایز، که اولین کارگردانی خود را در اینجا انجام می دهد، پیاده روی است اما توانا. بازیگر-کارگردان درک اساسی از نحوه استفاده از ابزارهای اساسی مانند مسدود کردن و تمرکز برای تأثیر مخرب ترسناک را نشان می دهد. سبک ساده او، با این وجود، یک گام اجتناب ناپذیر برای فرانچایزی است که در ابتدا توسط جیمز وان، فیلمساز The Conjuring ساخته شد.
Insidious: The Red Door از جایی شروع می شود که سلف آن در سال ۲۰۱۳ متوقف شد، با دو پدر و پسر جاش (ویلسون) و دالتون لمبرت (تای سیمپکینز) توافق کردند که خاطرات آسیب زا خود را از قلمرو روحی که به عنوان “The Further” شناخته می شود، داشته باشند. ارواح مرده ای که در آن کمین کرده اند، سرکوب شده اند. وقتی نه سال بعد، فیلم با جاش و دالتون (یک سیمپکینز مسنتر و باهوشتر) بازمیگردد، مشخص میشود که نقاط خالی در خاطرات آنها شکافی احساسی بین آن دو ایجاد کرده است. با این حال، هنگامی که دالتون به طور ناخواسته دری را برای The Further ترسیم می کند، هم خود و هم پدرش را دوباره در برابر شیاطین گذشته آسیب پذیر می کند.
Insidious: The Red Door به لطف جدایی جغرافیایی رهبرانش از یکدیگر، بیشتر اولین و دومین اقدامات خود را به طور متناوب با چشم اندازهای هولناک و حملات ماوراء طبیعی به وحشت جاش و دالتون می گذراند. برخی از این سکانسها مؤثرتر از بقیه هستند، اما حتی ترسناکترین لحظات The Red Door هم نمیتوانند از این واقعیت که ساختار آن به شدت تکنتی و تکراری است، منحرف کند. در حالی که کاوش فیلم در مورد آسیب های طولانی دوران کودکی دالتون نیز گاه گاه قانع کننده است، فاصله اجباری او از جاش ویلسون مانع از عمیق شدن یا افزایش پیچیدگی روابط آنها می شود.
مسطح بودن داستان The Red Door توسط شخصیتهای فرعی غیر جالب آن که شامل پروفسور آرماگان (Succession’s Hiam Abbass)، معلم هنر فرمانده اما کاملاً ناشناخته دالتون و کریس وینسلو (Sinclair Daniel)، هم اتاقی دالتون در کالج میشود، کمکی نمیکند. با توجه به اینکه چقدر او در سرتاسر The Red Door به طرز باورنکردنی عمل می کند، شخصیت دوم ممکن است یک دختر رویایی ترسناک مانیک باشد، در حالی که رز برن به طور قابل درک در چند دقیقه ای که برای بازی در نقش رنای، همسر سابق جاش و معتمد جاش به دست می آورد، در خواب راه می رود.
داستان بیجان و شخصیتپردازیهای آن به کنار، Insidious: The Red Door، گاهی به اندازه هر فیلم ترسناک دیگری که امسال اکران شده، وحشتناک است. بسیاری از مجموعههای پرده دوم آن به دلیل ساختار چرخهای فیلم بیاهمیت جلوه میکنند، اما این بدان معنا نیست که برخی از آنها عصبی نیستند. سکانسی که شامل دالتون سیمپکینز و روح دائماً استفراغ کننده یک بچه کالج مرده است، بهترین استفاده فیلم از طراحی صدا را نشان میدهد، و همچنین عکسی سرگرمکننده بر روی هیولا زیر تخت است که، چه عمداً یا ناخواسته، به شما یادآوری میکند. ترسناک ترین صحنه از نبض بسیار برتر کیوشی کوروساوا.
یک سکانس به یاد ماندنی دیگر جاش ویلسون را در یک دستگاه MRI به دام میاندازد و از چشمانداز بصری محدود کاراکتر او استفاده میکند تا قبل از ارائه بهترین و وحشتناکترین پرش ترسناک Insidious: The Red Door، تنش را بهطور قابل توجهی افزایش دهد. این صحنهها با هم، تواناییهای فنی ویلسون را بهعنوان کارگردان تثبیت میکنند و حتی نشان میدهند که او ممکن است روزی بتواند یک فیلم ترسناک بزرگ تولید کند – به شرطی که فیلمنامهای بهتر از فیلمنامهای که قرار بود در اینجا با آن کار کند به او داده شود. The Red Door روشن میکند که ویلسون میداند چگونه یک سکانس ترسناک را بصری بسازد، اما تلاشهای او اغلب به دلیل فیلمنامه نامرتب و اغلب غیرمنطقی فیلم با مشکل مواجه میشود.
مانند بسیاری از فیلمهای ترسناک قبلی، Insidious: The Red Door هر چه بیشتر در مورد داستان و هیولاهایش فاش شود، به میزان قابل توجهی کمتر ترسناک میشود. سومین اکشن فیلم که تلاش میکند با ناموفق حال و هوای یک فیلم ترسناک جیالو الهام گرفته از آرجنتو را برانگیزد، بهطور قابلتوجهی با یک رشته احساسی به دست نیامده و فقدان عمیق لحظههای بهطور قانونی ترسناک کشیده میشود. همه این اشتباهات The Red Door را به سمت اوج می کشاند که نه تنها از ترس احشایی که می خواهد به دست بیاورد کوتاه می آید، بلکه به یک نت نامناسب ساخاری ختم می شود.
به طور کلی، فیلم به عنوان یک افزودنی سبک وزن برای همان پرش ترس محور بهترین لذت را می برد نام تجاری وحشت که برخی از همکاران قبلی ویلسون – یعنی جیمز وان – آن را کامل کرده و محبوب کرده اند. این فیلم به اندازه هیچ یک از فیلم هایی که سعی می کند از آنها تقلید کند مؤثر نیست، اما تعداد انگشت شماری از لحظات واقعاً وحشتناک دارد. Insidious: The Red Door دقیقاً مانند تابلویی که برای شخصیتهایش دردسرهای زیادی ایجاد میکند، ساختاری ناامیدکننده به اندازه کاغذ است، اما بسته به اینکه از چه زاویهای به آن نگاه کنید، ظرفیت قابل توجهی دارد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰